معنی فارسی reboard
B1دوباره سوار شدن به وسیله نقلیه مانند هواپیما یا اتوبوس.
To get on a vehicle again, often after having gotten off.
- verb
verb
معنی(verb):
To board (a vehicle, etc.) again.
معنی(verb):
To replace the wooden boards of.
example
معنی(example):
به مسافران خواسته شد که به دلیل تأخیر دوباره سوار هواپیما شوند.
مثال:
The passengers were asked to reboard the plane due to a delay.
معنی(example):
ما باید پس از توقف استراحت دوباره به اتوبوس سوار شویم.
مثال:
We need to reboard the bus after the rest stop.
معنی فارسی کلمه reboard
:
دوباره سوار شدن به وسیله نقلیه مانند هواپیما یا اتوبوس.