معنی فارسی rebreathed
B1عمل تنفس مجدد، به طور خاص اشاره به اکسیژن یا هوای دمیدنی دارد.
The past action of respiring again, often in a medical or survival context.
- verb
verb
معنی(verb):
To breath in air that has been exhaled
example
معنی(example):
ماسک اکسیژن هوای تازه را برای فضانورد دوباره دمید.
مثال:
The oxygen mask rebreathed air for the astronaut.
معنی(example):
او هنگام غش کردن در ماراتن هوای تازه دریافت کرد.
مثال:
She was rebreathed air when she fainted during the marathon.
معنی فارسی کلمه rebreathed
:
عمل تنفس مجدد، به طور خاص اشاره به اکسیژن یا هوای دمیدنی دارد.