معنی فارسی rechaw

B1

دوباره جویدن غذا قبل از بلعیدن آن.

To chew food again before swallowing.

example
معنی(example):

او دوست دارد قبل از خوردن غذا را دوباره بجود.

مثال:

He loves to rechaw his food before eating.

معنی(example):

خوب است که میان‌وعده‌هایتان را دوباره بجوید تا بهتر هضم شوند.

مثال:

It’s good to rechaw your snacks for better digestion.

معنی فارسی کلمه rechaw

: معنی rechaw به فارسی

دوباره جویدن غذا قبل از بلعیدن آن.