معنی فارسی reckon on

B1

حساب کردن بر روی کسی یا چیزی، به این معنا که انتظار دارید از آن حمایت یا به شما کمک شود.

To rely on or expect something to happen

verb
معنی(verb):

To count on or depend (on).

مثال:

I reckoned on my pension being enough.

معنی(verb):

To plan on; to expect.

مثال:

I didn't reckon on him having a gun.

example
معنی(example):

شما می‌توانید روی او برای کمک به پروژه حساب کنید.

مثال:

You can reckon on her for help with the project.

معنی(example):

من حساب می‌کنم که هوا برای پیک‌نیک ما خوب خواهد بود.

مثال:

I reckon on the weather being nice for our picnic.

معنی فارسی کلمه reckon on

: معنی reckon on به فارسی

حساب کردن بر روی کسی یا چیزی، به این معنا که انتظار دارید از آن حمایت یا به شما کمک شود.