معنی فارسی recluseness
B1وضعیت گوشهگیر بودن، حالت دوری از دیگران و عدم ارتباط اجتماعی.
The state of being reclusive or withdrawn from society.
- NOUN
example
معنی(example):
گوشهگیری او باعث شد که دوستانش نتوانند به او دسترسی پیدا کنند.
مثال:
His recluseness made it difficult for friends to reach him.
معنی(example):
گوشهگیری این هنرمند به رمز و راز آثارش افزود.
مثال:
The artist's recluseness added to the mystery of her work.
معنی فارسی کلمه recluseness
:
وضعیت گوشهگیر بودن، حالت دوری از دیگران و عدم ارتباط اجتماعی.