معنی فارسی recombinase
B2آنزیمهایی که در انجام واکنشهای بیوشیمیایی که شامل بازترکیب دیانای است، نقش دارند.
An enzyme that facilitates the recombination of DNA.
- noun
noun
معنی(noun):
Any of several enzymes that mediate recombination of DNA fragments among chromosomes
example
معنی(example):
آنزیمهای ترکیبساز در ترمیم دیانای کمک میکنند.
مثال:
Recombinase enzymes help in DNA repair.
معنی(example):
این فرآیند ژنتیکی به یک ترکیبساز خاص نیاز دارد.
مثال:
The genetic process requires a specific recombinase.
معنی فارسی کلمه recombinase
:
آنزیمهایی که در انجام واکنشهای بیوشیمیایی که شامل بازترکیب دیانای است، نقش دارند.