معنی فارسی recomfort
B1تسلی دادن مجدد، عمل ابراز همدلی یا حمایت مجدد به کسی در زمان مشکل.
To comfort again; offering support or solace to someone in distress once more.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد بعد از خبر ناراحتکننده او را دوباره تسلی دهد.
مثال:
He tried to recomfort her after the sad news.
معنی(example):
او بعد از این که شکست خورد، نیاز داشت خودش را دوباره تسلی دهد.
مثال:
She needed to recomfort herself after the failure.
معنی فارسی کلمه recomfort
:
تسلی دادن مجدد، عمل ابراز همدلی یا حمایت مجدد به کسی در زمان مشکل.