معنی فارسی recommunion
B1دوباره اجتماع کردن، تجمع دوباره افرادی که ارتباط گذشته ای داشته اند.
A gathering again or reuniting of people.
- NOUN
example
معنی(example):
جامعه یک مراسم دوباره ارتباط برای اینکه همه با هم بیایند ترتیب داد.
مثال:
The community organized a recomunion for everyone to come together.
معنی(example):
خانواده پس از سالها جدایی یک اجتماع دوباره برگزار کرد.
مثال:
The family held a recomunion after many years apart.
معنی فارسی کلمه recommunion
:
دوباره اجتماع کردن، تجمع دوباره افرادی که ارتباط گذشته ای داشته اند.