معنی فارسی reconvicted

B1

وقتی یک فرد به خاطر جرم قبلی خود دوباره متهم و محاکمه می‌شود.

Having been convicted again.

verb
معنی(verb):

To convict again

adjective
معنی(adjective):

Convicted again

example
معنی(example):

او به خاطر همان جرم دوباره متهم شد بعد از اینکه شواهد جدیدی ظاهر شد.

مثال:

He was reconvicted for the same crime after new evidence emerged.

معنی(example):

پس از اینکه دوباره متهم شد، او با حکم زندان طولانی‌تری روبرو شد.

مثال:

Once reconvicted, he faced a longer prison sentence.

معنی فارسی کلمه reconvicted

: معنی reconvicted به فارسی

وقتی یک فرد به خاطر جرم قبلی خود دوباره متهم و محاکمه می‌شود.