معنی فارسی recovery time

B1

زمانی که برای بهبود پس از بیماری یا عمل جراحی صرف می‌شود.

The period necessary for an individual to return to a normal state of health following illness or medical treatment.

example
معنی(example):

بعد از عمل، زمان بهبودی دو هفته بود.

مثال:

After the surgery, the recovery time was two weeks.

معنی(example):

او نیاز به زمان بهبودی قابل توجهی داشت تا توان خود را به دست آورد.

مثال:

He needed a significant recovery time to regain his strength.

معنی فارسی کلمه recovery time

: معنی recovery time به فارسی

زمانی که برای بهبود پس از بیماری یا عمل جراحی صرف می‌شود.