معنی فارسی rectally

B1

به روش یا حالتی که به ناحیه مقعد مربوط است یا در آن انجام می‌شود.

In a manner relating to the rectum.

example
معنی(example):

دارو به صورت مقعدی برای جذب سریع‌تر تجویز می‌شود.

مثال:

The medication is administered rectally for faster absorption.

معنی(example):

او ترجیح می‌دهد دمای بدنش به طور مقعدی برای دقت بیشتر اندازه‌گیری شود.

مثال:

He prefers to take his temperature rectally for accuracy.

معنی فارسی کلمه rectally

: معنی rectally به فارسی

به روش یا حالتی که به ناحیه مقعد مربوط است یا در آن انجام می‌شود.