معنی فارسی recultivated

B1

دوباره کشت شده، اراضی که پس از اصلاح دوباره مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.

Land that has been cultivated again for agricultural use.

example
معنی(example):

زمین دوباره کشت شده، محصول فراوانی تولید کرد.

مثال:

The recultivated land produced a bountiful harvest.

معنی(example):

پس از دوباره کشت کردن، باغ دوباره شاداب به نظر می‌رسید.

مثال:

After being recultivated, the garden looked vibrant again.

معنی فارسی کلمه recultivated

: معنی recultivated به فارسی

دوباره کشت شده، اراضی که پس از اصلاح دوباره مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.