معنی فارسی reddled

B1

به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی رنگ متمایل به قرمز دارد.

Characterized by having redness or spots of red.

example
معنی(example):

برگ‌های سرخ شده تغییر فصل را نشان می‌داد.

مثال:

The reddled leaves signified the change of season.

معنی(example):

او میوه‌های سرخ شده در باغ میوه را مشاهده کرد.

مثال:

He noticed the reddled fruits in the orchard.

معنی فارسی کلمه reddled

: معنی reddled به فارسی

به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی رنگ متمایل به قرمز دارد.