معنی فارسی redefinitions
B1تعریف‌های جدید، تغییرات یا اصلاحاتی در تعریف یک کلمه یا مفهوم که ممکن است به بهبود فهم آن کمک کند.
New definitions that modify or improve the understanding of a word or concept.
- noun
noun
معنی(noun):
The act or event of redefining.
مثال:
George Orwell's novel 1984 proposed that people's thoughts could be constrained by the redefinition of words in their language.
example
معنی(example):
تعریف‌های تازه این اصطلاح به روشن شدن معنای آن کمک کرد.
مثال:
The redefinitions of the term helped clarify its meaning.
معنی(example):
او در کتابش تعاریف جدیدی برای کلمات رایج ارائه داد.
مثال:
In her book, she provided several redefinitions of common words.
معنی فارسی کلمه redefinitions
:
تعریف‌های جدید، تغییرات یا اصلاحاتی در تعریف یک کلمه یا مفهوم که ممکن است به بهبود فهم آن کمک کند.
