معنی فارسی redness
B1قرمزی به معنای حالت یا کیفیت قرمز بودن، معمولاً در پوست یا چشم‌ها که می‌تواند ناشی از التهاب یا تحریک باشد.
The quality or state of being red; often used to describe skin that has turned red.
- noun
noun
معنی(noun):
The state or quality or characteristic of being red.
مثال:
Nancy Reagan is famous for the redness of her wardrobe.
معنی(noun):
A red discoloration.
مثال:
Redness and swelling are associated with certain superficial infections.
example
معنی(example):
قرمزی روی گونه‌های او نشان می‌داد که او خجالت‌زده است.
مثال:
The redness on her cheeks showed she was embarrassed.
معنی(example):
قرمزی می‌تواند نشانه‌ای از تحریک یا واکنش آلرژیک باشد.
مثال:
Redness can indicate irritation or an allergic reaction.
معنی فارسی کلمه redness
:
قرمزی به معنای حالت یا کیفیت قرمز بودن، معمولاً در پوست یا چشم‌ها که می‌تواند ناشی از التهاب یا تحریک باشد.
