معنی فارسی redundantly
B1به صورت اضافی، به طرز غیرضروری و تکراری که ممکن است مخاطب را گیج کند.
In a manner characterized by unnecessary repetition or duplication.
- ADVERB
example
معنی(example):
او قوانین را به طور اضافی توضیح داد و چندین بار آنها را تکرار کرد.
مثال:
She explained the rules redundantly, repeating them several times.
معنی(example):
نرمافزار پیامهای خطای اضافی و دقیقی را منتشر کرد که کاربران را گیج کرد.
مثال:
The software emitted redundantly detailed error messages that confused users.
معنی فارسی کلمه redundantly
:
به صورت اضافی، به طرز غیرضروری و تکراری که ممکن است مخاطب را گیج کند.