معنی فارسی reestablishing
B1دوباره برقرار کردن، به معنای از نو آغاز کردن یا احیا کردن تماس‌ها و ارتباطات.
The process of establishing something again after it has been lost or disrupted.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish again.
معنی(verb):
To restore to a previously operational state.
example
معنی(example):
دوباره برقرار کردن اعتماد زمان و تلاش می‌طلبد.
مثال:
Reestablishing trust takes time and effort.
معنی(example):
آنها بر روی دوباره برقرار کردن تصویر برند خود متمرکز هستند.
مثال:
They are focused on reestablishing their brand image.
معنی فارسی کلمه reestablishing
:
دوباره برقرار کردن، به معنای از نو آغاز کردن یا احیا کردن تماس‌ها و ارتباطات.
