معنی فارسی refectorial

B1

مرتبط با سالن غذاخوری، وظایف یا فعالیت‌های مرتبط با آن.

Pertaining to a refectory.

example
معنی(example):

وظایف سالن غذاخوری شامل چیدن میزها و تمیز کردن بود.

مثال:

Refectorial duties included setting tables and cleaning up.

معنی(example):

جنبه‌های سالن غذاخوری این شغل هم پاداش‌دهنده و هم چالش‌برانگیز بود.

مثال:

The refectorial aspect of the job was both rewarding and challenging.

معنی فارسی کلمه refectorial

: معنی refectorial به فارسی

مرتبط با سالن غذاخوری، وظایف یا فعالیت‌های مرتبط با آن.