معنی فارسی reflectances

B2

بازتابش‌ها، به معنای میزان نور یا گرما که از سطحی به سمت دیگر برگردانده می‌شود.

The degree to which a surface reflects light or other electromagnetic waves.

noun
معنی(noun):

The ratio of the flux reflected to that incident on a surface.

example
معنی(example):

بازتابش‌های سطوح مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

مثال:

The reflectances of different surfaces can vary.

معنی(example):

اندازه‌گیری بازتابش‌ها به درک خواص مواد کمک می‌کند.

مثال:

Measuring reflectances helps in understanding material properties.

معنی فارسی کلمه reflectances

: معنی reflectances به فارسی

بازتابش‌ها، به معنای میزان نور یا گرما که از سطحی به سمت دیگر برگردانده می‌شود.