معنی فارسی reformated
B1نسخهای که تغییر یافته و به روز رسانی شده است.
Updated or changed in format to improve functionality or appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نسخه اصلاحشده گزارش خواندن آن آسانتر است.
مثال:
The reformated version of the report is easier to read.
معنی(example):
آنها رابط کاربری را برای تجربه بهتر کاربر اصلاح کردهاند.
مثال:
They have reformated the interface for better user experience.
معنی فارسی کلمه reformated
:
نسخهای که تغییر یافته و به روز رسانی شده است.