معنی فارسی refreid

B1

احساس تازه شدن یا شاداب شدن بعد از خستگی یا سختی.

A feeling of refreshment or rejuvenation after tiredness or difficulty.

example
معنی(example):

او بعد از یک روز طولانی در محل کار حس رفراید کرد.

مثال:

She felt refreid after a long day at work.

معنی(example):

نسیم خنک حسی از رفراید به همراه داشت.

مثال:

The cool breeze brought a sense of refreid.

معنی فارسی کلمه refreid

: معنی refreid به فارسی

احساس تازه شدن یا شاداب شدن بعد از خستگی یا سختی.