معنی فارسی refueled

B1

عمل پر کردن مجدد سوخت.

The past tense of refuel; filled with fuel.

verb
معنی(verb):

To refill with fuel.

example
معنی(example):

آنها ژنراتور ایستگاه را پرسوخت کردند.

مثال:

They refueled the station's generator.

معنی(example):

پس از طوفان، تیم وسایل نقلیه را پرسوخت کرد.

مثال:

After the storm, the team refueled the vehicles.

معنی فارسی کلمه refueled

: معنی refueled به فارسی

عمل پر کردن مجدد سوخت.