معنی فارسی regentship

B2

حاکمیت، دوره‌ای از حکمرانی به جای یک پادشاه یا حاکم.

The office or period of office of a regent.

example
معنی(example):

دوره حاکمیت او با دوره‌ای از صلح و شکوفایی مشخص شده بود.

مثال:

His regentship was marked by a period of peace and prosperity.

معنی(example):

حاکمیت شورای حاکمان برای چندین سال ادامه داشت.

مثال:

The regentship of the council lasted for several years.

معنی فارسی کلمه regentship

: معنی regentship به فارسی

حاکمیت، دوره‌ای از حکمرانی به جای یک پادشاه یا حاکم.