معنی فارسی regrafted

B1

قسمتی که دوباره پیوند زده شده، به تکه‌ای از بافت اشاره دارد که دوباره به بدن منتقل شده است.

Describes tissue or skin that has been transplanted again in a medical context.

example
معنی(example):

پوست دوباره پیوند زده شده پس از جراحی به خوبی ظاهر شد.

مثال:

The regrafted skin appeared to take well after the surgery.

معنی(example):

limb دوباره پیوند زده شده او سریعتر از حد انتظار بهبود می‌یافت.

مثال:

His regrafted limb was healing faster than expected.

معنی فارسی کلمه regrafted

: معنی regrafted به فارسی

قسمتی که دوباره پیوند زده شده، به تکه‌ای از بافت اشاره دارد که دوباره به بدن منتقل شده است.