معنی فارسی regratingly
B1به نحو بازنگری، به شیوهای که بر اهمیت اصلاح و بهبود تمرکز دارد.
In a manner that emphasizes re-evaluation or improvement.
- ADVERB
example
معنی(example):
گزارش به صورت بازنگری شده برای اطمینان از دقت اصلاح شد.
مثال:
The report was revised regratingly to ensure accuracy.
معنی(example):
او یافتهها را به طور بازنگری شده در جلسه توضیح داد.
مثال:
She explained the findings regratingly during the meeting.
معنی فارسی کلمه regratingly
:
به نحو بازنگری، به شیوهای که بر اهمیت اصلاح و بهبود تمرکز دارد.