معنی فارسی regulize

B1

تنظیم کردن یا به یک حالت منظم درآوردن.

To organize or make something regular or standardized.

example
معنی(example):

ما باید فرآیند را منظم کنیم تا از ثبات اطمینان حاصل کنیم.

مثال:

We need to regulize the process to ensure consistency.

معنی(example):

دولت برنامه دارد که سیستم مالی را منظم کند.

مثال:

The government plans to regulize the financial system.

معنی فارسی کلمه regulize

: معنی regulize به فارسی

تنظیم کردن یا به یک حالت منظم درآوردن.