معنی فارسی rehabbing

B1

عمل بازسازی یا توانبخشی، به ویژه در زمینه‌های خانه یا آسیب‌ها.

The process of restoring something to a good condition or recovering from an injury.

verb
معنی(verb):

To rehabilitate.

example
معنی(example):

آنها خانه‌های قدیمی را بازسازی می‌کنند تا دوباره قابل سکونت شوند.

مثال:

They are rehabbing old houses to make them livable again.

معنی(example):

پس از جراحی، او بر روی توانبخشی زانویش تمرکز کرده است.

مثال:

After surgery, he is focused on rehabbing his knee.

معنی فارسی کلمه rehabbing

: معنی rehabbing به فارسی

عمل بازسازی یا توانبخشی، به ویژه در زمینه‌های خانه یا آسیب‌ها.