معنی فارسی rehammer
B1دوباره کوبیدن، به معنای ضربه زدن به یک وسیله برای تنظیم و ثابت کردن آن.
To hammer again, particularly to fix a mistake or secure an object.
- VERB
example
معنی(example):
پس از چند اشتباه، آهنگر مجبور شد فلز را دوباره کوبیده کند.
مثال:
After a few mistakes, the blacksmith had to rehammer the metal.
معنی(example):
شما ممکن است نیاز داشته باشید که میخها را دوباره بکوبید تا مطمئن شوید که محکم هستند.
مثال:
You may need to rehammer the nails to ensure they hold tight.
معنی فارسی کلمه rehammer
:
دوباره کوبیدن، به معنای ضربه زدن به یک وسیله برای تنظیم و ثابت کردن آن.