معنی فارسی reignition

B1

از سرگیری، دوباره روشن کردن یا فعال کردن چیزی که قبلاً خاموش بوده است.

The act of igniting or starting something again.

example
معنی(example):

از سرگیری موتور موفقیت‌آمیز بود.

مثال:

The reignition of the engine was a success.

معنی(example):

پس از یک وقفه طولانی، از سرگیری پروژه انرژی تازه‌ای به ارمغان آورد.

مثال:

After a long break, the reignition of the project brought fresh energy.

معنی فارسی کلمه reignition

: معنی reignition به فارسی

از سرگیری، دوباره روشن کردن یا فعال کردن چیزی که قبلاً خاموش بوده است.