معنی فارسی reimbush
B1بازپرداخت یک بدهی یا هزینه به شخصی.
To repay or return funds that were borrowed.
- VERB
example
معنی(example):
او پولی را که از دوستش قرض گرفته بود، بازپرداخت خواهد کرد.
مثال:
He will reimbush the money he borrowed from his friend.
معنی(example):
اطمینان حاصل کنید که هرگونه وجه را هر چه سریعتر بازپرداخت کنید.
مثال:
Make sure to reimbush any funds as soon as possible.
معنی فارسی کلمه reimbush
:
بازپرداخت یک بدهی یا هزینه به شخصی.