معنی فارسی reimposition

B2

عمل دوباره اعمال کردن یک قانون یا قاعده که قبلاً وجود داشته است.

The act of imposing something again, especially a rule or regulation.

noun
معنی(noun):

The act of reimposing; the act of imposing something again.

example
معنی(example):

دوباره اعمال مالیات باعث اعتراض عمومی شد.

مثال:

The reimposition of the tax caused public outcry.

معنی(example):

دوباره اعمال برخی قوانین در حال بحث است.

مثال:

The reimposition of certain regulations is under discussion.

معنی فارسی کلمه reimposition

: معنی reimposition به فارسی

عمل دوباره اعمال کردن یک قانون یا قاعده که قبلاً وجود داشته است.