معنی فارسی reimprint
B1دوباره علامتزدن یا تغییر شکل چیزی به منظور بازسازی تأثیر آن.
To print or stamp something again, often to refresh or restore.
- VERB
example
معنی(example):
اگر امضای شما کمرنگ شده است، باید آن را دوباره چاپ کنید.
مثال:
You should reimprint your signature if it has faded.
معنی(example):
او تصمیم گرفت لوگو را برای دیده شدن بهتر دوباره چاپ کند.
مثال:
She decided to reimprint the logo for better visibility.
معنی فارسی کلمه reimprint
:
دوباره علامتزدن یا تغییر شکل چیزی به منظور بازسازی تأثیر آن.