معنی فارسی reincapable

B1

دوباره ناتوان، به حالتی که فرد دیگر قادر به انجام یک کار یا فعالیت نباشد.

Again incapable, referring to a state where a person is no longer able to perform a task or activity.

example
معنی(example):

پس از حادثه، او متأسفانه ناتوان شد.

مثال:

After the accident, he was unfortunately reincapable.

معنی(example):

او پس از بیماری طولانی خود را ناتوان احساس کرد.

مثال:

She felt reincapable after her long illness.

معنی فارسی کلمه reincapable

: معنی reincapable به فارسی

دوباره ناتوان، به حالتی که فرد دیگر قادر به انجام یک کار یا فعالیت نباشد.