معنی فارسی reinducted

B1

فرایند دوباره وارد کردن به یک گروه یا سازمان.

To have been inducted again into a group or organization.

example
معنی(example):

اعضا در جلسه سالانه دوباره پذیرش شدند.

مثال:

The members were reinducted during the annual meeting.

معنی(example):

او هفته گذشته دوباره به جامعه پذیرش شد.

مثال:

He was reinducted into the society last week.

معنی فارسی کلمه reinducted

: معنی reinducted به فارسی

فرایند دوباره وارد کردن به یک گروه یا سازمان.