معنی فارسی relating/relating

B1

مرتبط ساختن یا بیان کردن افکار، تجربیات یا احساسات با استفاده از کلمات، اکثراً در گفتگوها یا نوشته‌ها.

To tell or connect something to a subject or person in conversation or writing.

example
معنی(example):

او تجربیاتش را برای گروه بیان می‌کند.

مثال:

She is relating her experiences to the group.

معنی(example):

این کتاب به مشکلات جوانان مربوط می‌شود.

مثال:

The book is relating to the struggles of young adults.

معنی فارسی کلمه relating/relating

:

مرتبط ساختن یا بیان کردن افکار، تجربیات یا احساسات با استفاده از کلمات، اکثراً در گفتگوها یا نوشته‌ها.