معنی فارسی rembrandtism
B2رمبراندیسم، اصطلاحی برای توصیف ویژگیهای هنر رمبراند مخصوصاً در روشهای نورپردازی و بیان احساسات.
The style or influence based on the works of Rembrandt, particularly emphasizing dramatic lighting and emotional depth.
- NOUN
example
معنی(example):
رمبراندیسم غالباً با استفاده دراماتیک از کنتراست روشنایی و تاریکی مشخص میشود.
مثال:
Rembrandtism is often characterized by its dramatic use of chiaroscuro.
معنی(example):
مفهوم رمبراندیسم عمق احساسی موجود در پرترههای او را در بر میگیرد.
مثال:
The concept of rembrandtism encompasses the emotional depth found in his portraits.
معنی فارسی کلمه rembrandtism
:
رمبراندیسم، اصطلاحی برای توصیف ویژگیهای هنر رمبراند مخصوصاً در روشهای نورپردازی و بیان احساسات.