معنی فارسی reminted
B1سکهای که دوباره ضرب شده است.
Coins that have been minted again.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سکههای دوباره ضرب شده اکنون در گردش هستند.
مثال:
The reminted coins are now in circulation.
معنی(example):
پس از دوباره ضرب شدن، سکهها به تازگی به نظر میرسیدند.
مثال:
After being reminted, the coins looked brand new.
معنی فارسی کلمه reminted
:
سکهای که دوباره ضرب شده است.