معنی فارسی renamed

B1

نام جدیدی به یک شیء یا موجودیت داده شده است.

To have been given a new name.

verb
معنی(verb):

To give a new name to.

example
معنی(example):

این پروژه پس از تایید مدیر عامل renamed شد.

مثال:

The project was renamed after the CEO's approval.

معنی(example):

فایل‌ها برای منعکس کردن دسته‌بندی‌های جدید renamed شدند.

مثال:

The files were renamed to reflect the new categories.

معنی فارسی کلمه renamed

: معنی renamed به فارسی

نام جدیدی به یک شیء یا موجودیت داده شده است.