معنی فارسی rentability
B2قابلیت در آوردن سود یا منفعت از یک سرمایه گذاری یا کسب و کار.
The ability of an investment to generate profit.
- NOUN
example
معنی(example):
بازدهی سرمایه گذاری بسیار چشمگیر بود.
مثال:
The rentability of the investment was impressive.
معنی(example):
کسب و کارها برای تعیین اینکه آیا سودآور هستند یا خیر، بازدهی را اندازهگیری میکنند.
مثال:
Businesses measure rentability to determine if they are profitable.
معنی فارسی کلمه rentability
:
قابلیت در آوردن سود یا منفعت از یک سرمایه گذاری یا کسب و کار.