معنی فارسی repress

B2

عملی که در آن احساسات یا عقاید را به طور عمدی نادیده یا مسدود می‌کنند.

To suppress or hold back a feeling, thought, or activity.

noun
معنی(noun):

A record pressed again; a repressing.

verb
معنی(verb):

To press again.

مثال:

to repress a vinyl record

example
معنی(example):

دولت سعی کرد اعتراضات را سرکوب کند.

مثال:

The government tried to repress the protests.

معنی(example):

او تلاش کرد احساسات خشم خود را سرکوب کند.

مثال:

He tried to repress his feelings of anger.

معنی فارسی کلمه repress

: معنی repress به فارسی

عملی که در آن احساسات یا عقاید را به طور عمدی نادیده یا مسدود می‌کنند.