معنی فارسی repristinate

B2

احیا کردن، به وضعیتی اولیه بازگرداندن یا دوباره به حالت قبل برگرداندن.

To restore something to its original state.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند شیوه‌های قدیمی کشاورزی را دوباره احیا کنند.

مثال:

They decided to repristinate the old ways of farming.

معنی(example):

این سازمان هدف دارد ارزش‌های سنتی را در جامعه دوباره احیا کند.

مثال:

The organization aims to repristinate traditional values in society.

معنی فارسی کلمه repristinate

: معنی repristinate به فارسی

احیا کردن، به وضعیتی اولیه بازگرداندن یا دوباره به حالت قبل برگرداندن.