معنی فارسی reproductivity
B1باروری، میزان تولید مثل و تولید نسل در موجودات زنده.
The quality or capacity of an organism to reproduce.
- NOUN
example
معنی(example):
باروری برای تداوم گونهها از اهمیت بالایی برخوردار است.
مثال:
Reproductivity is crucial for the continuity of species.
معنی(example):
دانشمندان باروری ماهیها را در محیطهای مختلف مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study the reproductivity of fish in different environments.
معنی فارسی کلمه reproductivity
:
باروری، میزان تولید مثل و تولید نسل در موجودات زنده.