معنی فارسی repulsively
B1به شکلی که باعث تنفر یا انزجار میشود.
In a manner that causes disgust or aversion.
- ADVERB
example
معنی(example):
بوی غذا به طرز نفرتانگیزی بد بود.
مثال:
The food smelled repulsively bad.
معنی(example):
او به اتاقی که به طرز نفرتانگیزی کثیف بود، خیره شد.
مثال:
He stared at the repulsively dirty room.
معنی فارسی کلمه repulsively
:
به شکلی که باعث تنفر یا انزجار میشود.