معنی فارسی requeued

B2

در صف مجدد قرار گرفتن، به معنی قرار دادن مجدد یک بیان یا وظیفه در صف برای پردازش مجدد.

Placed in a queue again for processing.

example
معنی(example):

سیستم وظایف را برای پردازش مجدداً در صف قرار داد.

مثال:

The system requeued the tasks for processing.

معنی(example):

پس از خطا، کارها به طور خودکار مجدداً در صف قرار گرفتند.

مثال:

After the error, the jobs were requeued automatically.

معنی فارسی کلمه requeued

: معنی requeued به فارسی

در صف مجدد قرار گرفتن، به معنی قرار دادن مجدد یک بیان یا وظیفه در صف برای پردازش مجدد.