معنی فارسی requisites
B2ملزومات، چیزهایی که برای انجام کاری نیاز است.
Things that are necessary or required.
- noun
noun
معنی(noun):
An indispensable item; a requirement.
example
معنی(example):
ملزومات این شغل شامل یک مدرک دانشگاهی و پنج سال تجربه است.
مثال:
The requisites for the job include a college degree and five years of experience.
معنی(example):
قبل از درخواست برای دوره، مطمئن شوید که تمام ملزومات را دارید.
مثال:
Before applying for the course, make sure you meet all the requisites.
معنی فارسی کلمه requisites
:
ملزومات، چیزهایی که برای انجام کاری نیاز است.