معنی فارسی rescripting

B1

عمل دوباره نوشتن یک متن یا سناریو برای بهبود آن.

The act of writing something again, often for improvement or adjustment.

verb
معنی(verb):

To script again or anew.

مثال:

We're rescripting some popular British TV shows for an American audience.

example
معنی(example):

دوباره نوشتن دیالوگ به طور قابل توجهی نمایشنامه را بهبود بخشید.

مثال:

Rescripting the dialogue improved the play significantly.

معنی(example):

آنها بر روی دوباره نوشتن برای اجرای آینده تمرکز کردند.

مثال:

They focused on rescripting for the upcoming performance.

معنی فارسی کلمه rescripting

: معنی rescripting به فارسی

عمل دوباره نوشتن یک متن یا سناریو برای بهبود آن.