معنی فارسی resistence

B1

مقاومت، حالتی که در آن فرد یا گروهی در برابر تغییر یا فشارهای خارجی ایستادگی می‌کند.

The act or power of resisting, or opposing change or force.

example
معنی(example):

در سازمان یک مقاومت قابل توجه در برابر تغییر وجود دارد.

مثال:

There is a noticeable resistence to change in the organization.

معنی(example):

او مقاومت خود را در برابر سیاست جدید در طول جلسه بیان کرد.

مثال:

He expressed his resistence to the new policy during the meeting.

معنی فارسی کلمه resistence

: معنی resistence به فارسی

مقاومت، حالتی که در آن فرد یا گروهی در برابر تغییر یا فشارهای خارجی ایستادگی می‌کند.