معنی فارسی resists
B2مقاومت کردن، ایستادگی در برابر یک فشار یا خواسته به ویژه از سوی دیگران.
To withstand or oppose something, especially pressure or temptation.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A protective coating or covering.
verb
معنی(verb):
To attempt to counter the actions or effects of.
معنی(verb):
To withstand the actions of.
معنی(verb):
To oppose.
معنی(verb):
To be distasteful to.
example
معنی(example):
او در برابر فشار همسالان ایستادگی می‌کند و به خود واقعی‌اش وفادار می‌ماند.
مثال:
She resists peer pressure by staying true to herself.
معنی(example):
او با وجود میل‌اش در برابر وسوسه غذاهای بی‌کیفیت ایستادگی می‌کند.
مثال:
He resists the urge to eat junk food despite his cravings.
معنی فارسی کلمه resists
:
مقاومت کردن، ایستادگی در برابر یک فشار یا خواسته به ویژه از سوی دیگران.
