معنی فارسی respringing

B1

عمل فنر زدن به یک دستگاه، به خصوص در حالتی که دارای فنرهای تنظیمی می‌باشد.

The process of replacing or adjusting the springs of a mechanism.

example
معنی(example):

فنر زدن به دستگاه بیشتر از آنچه انتظار می‌رفت طول کشید.

مثال:

Respringing the device took much longer than expected.

معنی(example):

آنها در حال فنر زدن به ماشین‌های قدیمی هستند تا آنها را به کار بیندازند.

مثال:

They are respringing the old machines to keep them functioning.

معنی فارسی کلمه respringing

: معنی respringing به فارسی

عمل فنر زدن به یک دستگاه، به خصوص در حالتی که دارای فنرهای تنظیمی می‌باشد.