معنی فارسی resquare

B1

دوباره به شکل مربع یا متناسب درآوردن چیزی.

To make something square again or to adjust to fit properly.

example
معنی(example):

ما باید قاب تصویر را دوباره مربع کنیم تا بهتر جا بیفتد.

مثال:

We need to resquare the picture frame for a better fit.

معنی(example):

قبل از نقاشی، اطمینان حاصل کنید که لبه‌های بوم را دوباره مربع کنید.

مثال:

Before painting, make sure to resquare the edges of the canvas.

معنی فارسی کلمه resquare

: معنی resquare به فارسی

دوباره به شکل مربع یا متناسب درآوردن چیزی.